نظریههای رفاه اول و دوم
نظریههای رفاه اول و دوم دو ویژگی بسیار مهم تعادل عمومی بازار را مطرح میکنند و اثبات ادعای آدام اسمیث در مورد بهینهبودن بازار آزاد (در شرایط اطلاعات کامل) را تکمیل میکنند. در پست قبل بحث کردم که در تعادل عمومی بازار (که اثبات ریاضی وجود آن به نظرم مهمترین یافتهی تئوریک علم اقتصاد است) قیمتها در سطحی اند که عرضه و تقاضای تمامی کالاها با هم برابرند و همهی عوامل بازار در خوشحالترین وضعیت ممکن، با توجه به محدویت درآمدشان، قرار دارند.
برای بیان این نظریهها به تعریف مفهوم «پارتو بهینه» نیاز داریم: فرض کنید تعداد زیادی سیب و پرتقال و انار و غیره و تعداد زیادی مصرفکننده وجود دارند. مصرفکنندهگان ترجیحات گوناگونی دارند: برخی سیب را از انار بیشتر دوست دارند و برخی انار را از سیب و برخی (سرماه خوردهاند!) و فقط پرتقال دوست دارند! این میوهها را بین مصرفکنندهگان توزیع میکنیم. به این توزیع «پارتو بهینه» میگویم اگر «هیچ توزیع دیگری وجود نداشته باشد که همهی مصرفکنندهها آن توزیع جدید را به اندازهی توزیع قبلی دوست داشته باشند و حداقل یک نفر آن را بیشتر دوست داشته باشد». دقت کنید که توزیع پارتو بهینه یکتا نیست. هر توزیع پارتو بهینهای هم ایدهآل نیست: اگر همهی میوهها به من داده شود، این توزیع پارتو بهینه است چون من این توزیع را از هر توزیع دیگری بیشتر دوست دارم و بنابراین هر توزیع دیگر خوشحالی من را کم خواهد کرد! بنابراین، پارتو بهینگی تنها اطمینان میدهد که نمیتوان اوضاع را برای برخی بدون هزینه برای دیگران بهتر کرد. برویم سراغ اصل داستان:
۱- نظریهی رفاه اول اثبات میکنند که مکانیزم بازار در بازارهای کامل به توزیعی «پارتو بهینه» میانجامد. برای سادگی توصیف، فرض کنید میزان مشخصی کالا در یک اقتصاد وجود دارد. برای تخصیص این کالاها بین مصرفکنندگان، یک راه استفاده از مکانیزم بازار و تعادل عمومی قیمتهاست: مصرفکنندهگان اجازه دارند بر اساس تابع مطلوبیت شخصی و درآمدشان از کالاهای مختلف خریداری کنند. طبعن کالاهای محبوبتر «گرانتر» خواهند بود. در نهایت، طبق نظریهی وجود تعادل عمومی، سطحی از قیمتها وجود دارد که در آن همهی مصرفکنندهگان سبد کالای محبوب خود (در آن سطح قیمتها) را مصرف میکنند و تقاضای مجموع بازار با عرضه برابر خواهد بود. راه دوم برای تخصیص کالاها بین مصرفکنندهگان این است که یک قدرت مرکزی کالاها را به هر نحوی که دوست دارد بین مصرفکنندگان تقسیم کند. نظریهی رفاه اول اثبات میکند که امکان ندارد این قدرت مرکزی بتواند برخی را خوشحالتر کند مگر اینکه از خوشحالی برخی دیگر کم کرده باشد.
با احتمال خوبی الان به «توزیع» خوشحالی فکر میکنید! نظریهی رفاه دوم در این مورد است:
۲- نظریهی رفاه دوم در مورد بازتوزیع منابع سخن میگوید. این نظریه اثبات میکند که برای هر توزیع پارتو بهینه (مثلن یک توزیع با نابرابری پایین)، حتما یک بازتوزیع درآمدی وجود دارد که در این سطح درآمد جدید، فعالیت مکانیزم بازار میتواند قیمتها را به سطحی از تعادل عمومی برساند که توزیع نهایی بازار دقیقا همان توزیع پاتو بهینه مدنظر باشد. به نابدیهی بودن این نظریه دقت کنید: «هر» توزیع پارتو بهینهای، با نوعی از مالیاتگیری و بازتوزیع، توسط «مکانیزم بازار» قابل دسترسی است! اهمیت ویژهی این نظریه در این است که ادعا میکند که حتی برای رسیدن به یک توزیع مطلوبیت عادلانه (با هر معیاری) کافی است یک بازتوزیع درآمدی صورت دهیم و سپس به مکانیزم بازار اجازه بدهیم به فعالیت خود ادامه بدهد.
۳- نظریهی رفاه اول نشان میدهد که مکانیزم بازار (در بازارهای کامل بدون اثرات جانبی) بهینه است و نظریهی رفاه دوم نشان میدهد که هر توزیع بهینه مدنظری با مکانیزم بازار (و بازتوزیع درآمد) قابل دسترسی است و بنابراین حداکثر وظیفهی یک قدرت مرکزی را به بازتوزیع درآمد تقلیل میدهد (مگر آنکه شرایط بازار کامل برآورده نشود، یا اثرات جانبی مثل آلودگی هوا وجود داشته باشد).
۴- نظریهی رفاه دوم، به نظر من، از نظر تئوری یک شاهکار و از نظر عملی ضعیف است: قدرت مرکزیای که وظیفهی بازتوزیع را به عهده دارد باید اطلاعات کامل در مورد توابع مطلوبیت تک تک مصرفکنندگان بازار داشته باشد. این تقریبا غیر ممکن است و بنابراین، تقریبا غیرممکن است که بازتوزیع درآمدی صورت گرفته در کنار مکانیزم بازار به دقیقا به توزیع مدنظر منجر شود. با این همه، ترکیب نظریهی رفاه اول و دوم کاربرد عملی این دو را در کنار هم نشان میدهد: هر نوع بازتوزیع درآمدی اگر نهایتا با مکانیزم بازار همراه شود، توزیعی پارتو بهینه تولید خواهد کرد.
۴- در این تحلیل، مسالهی «انگیزهها» را بررسی نکردم. به عبارتی فرض کردم که این «بازتوزیع» درآمدی اثری بر انگیزهی عوامل اقتصادی برای تلاش بیشتر یا کمتر در آینده ندارد. (یک مدل استاتیک را بررسی کردیم) در صورتی که چنین اثری وجود داشته باشد (که در برخی موارد وجود دارد) نظریهی رفاه دوم باز هم کاربرد عملی خود را از دست خواهد داد. مثلن توزیعی که در آن «همه میزان مطلوبیت برابری بدست بیاورند و همهی کالاها مصرف شوند» پارتو بهینه است زیرا خوشحالتر کردن هرکس مشروط به ناراحت شدن شخصی دیگر است، اما برای اینکه مکانیزم بازار این توزیع را تولید کند لازم که درآمد همه پس از بازتوزیع دقیقا با هم برابر باشد و این میتواند انگیزهی فعالیت اقتصادی برای افزایش درآمد را کم کند. این مورد، اما، هدف این نوشته و بحثهای پس از آن نیست.
سلام
وبلاگ را تعطیل کردید؟
درود
به عنوان يك اقتصاد دان به نظر شما اگر بخواهيم هديه تولد براي يك كودك يكساله بدهيم تا در 15 سال ديگر استفاده كند بيمه عمر بهتر است يا سهام و كدام سهام ها احتمال رشد در بيست سال اينده را دارند
با سپاس از مطالب خوب شما اين مورد را هم مطرح كردم شايد يك مطلب در باره موضاعات زندگی روزمره ايران بنويسيد
دانلود کتاب اقتصاد مدیریتی؛ ویرایش هفتم
http://booktolearn.com/?p=1866
سلام
اقا مدیدی است مطلبی نگذاشتید!
دلمون برای مطالبتون تنگ شده 🙂
معلومه حسابی مشغول تز شدین…
انشالله موفق باشید…