همه ما کم و بیش حکایت تفکر ضدیهود نازیها و آنچه بر سر یهودها پیش و در طی جنگ جهانی دوم آورند را شنیدهایم. اما احتمالا کمتر شنیدهایم که حتی پیش از ظهور نازیها در آلمان، تفکر ضدیهود در بسیاری از شهرهای آن کشور – و حتی بخشهایی از اروپا – وجود داشت. نامههای متعددی از مردم این شهرها به روزنامههای ضدیهود آلمان، پیش از جنگ جهانی دوم، نوشته میشد و در آنها از مسوولین خواسته میشد که برای جداسازی مدارس و خیابان یهودیها اقدام کنند. اکثر نهادهای دانشجویی در دانشگاهها یهودیها را نمیپذیرفتند و هتلها یا رستورانهای «یهودی ممنوع» وجود داشتند. اما چیزی که این مقاله پرمحتوای کیو-جی-ای در مورد آن تحقیق کرده، به قرنها پیش برمیگردد.
در دوران مرگ سیاه اروپا (حوالی سال ۱۳۵۰ میلادی) که حدود یک سوم جمعیت اروپا بر اثر بیماری طاعون جان خود را از دست دادند، بسیار از کلیساها و مردم اروپا یهودها را به دلیل آنچه «مسموم کردن چاهها» میدانستند عامل اصلی طاعون میدانستند و به این بهانه در بسیاری از شهرها آغاز به کشتار جمعی، سوزاندن و اخراج یهودها از شهرها کردند. نکته مهم این بود که در اکثر این شهرها، طبق آنچه در تاریخ ثبت شده، شهروندان عادی نیز از این کشتارها حمایت میکردند. در بازل – شهر مرزی آلمان و سوییس – مسوولین شهر قصد کشتار یهودها را نداشتند تا اینکه مردم شهر در یک تظاهرات عمومی خواستار «سوزاندن» یهودها شدند. در نورنبرگ هم تقریبا چنین شرایطی وجود داشت. نوشتههای تاریخی از حدود ۳۰۰ شهر وجود دارد که شواهد شرایط یهودها در دوران مرگ سیاه را گزارش میکنند.
این مقاله نتایج بسیار جالبی در مورد پایداری باور ضدیهود در از قرن ۱۴ تا قرن ۲۰ دارد. جالبترین نتیجه این است که همبستگی بسیار بالایی وجود دارد بین شهرهایی که در قرن ۱۳ تفکر ضدیهود در آنها حاکم بود و یهودیها را سوزاندند با شهرهایی که در قرن ۲۰ همین کار را صورت دادند! حتی در یک ناحیه جغرافیایی کوچک هم شهرهای نزدیک به هم این همبستگی آماری را نشان میدهند. همچنین شهرهایی که تبدیل به شهرهایی تجاری شدهاند معمولن فرهنگ ضدیهودشان بسیار کمرنگ شده بود. جالب آنکه همان شهرهای با تفکر ضدیهود بالا در قرن ۱۴ میلادی، بیشترین رای را به حزب نازی آلمان در انتخابات سال ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸ دادند و تفاوت آماری آنها با شهرهایی که در قرن ۱۴ به یهودیها آسیب نرساندند به طرز معنیداری بالاست. (انتخاباتی که نازیها درنهایت رای نیاورند) و حتی در بسیاری از همان شهرها تا همین اواخر بازی «کشتن یهودیها» بین کودکان رواج داشته.
تلاش این تحقیق نشان دادن عواملی است که پایداری فرهنگ در طول قرنها را تضعیف یا تقویت میکنند. این مثال مهم تاریخی نشان میدهد که چه طور یک فرهنگ عمیقن غیرعقلانی – نفرت از یک نژاد آنهم به شکلی تاریخی! – میتواند قرنها ادامه پیدا کند و چه فجایع بشریای خلق کند. این ادعای بسیار مهم که کشتار یهودیان در قرن ۲۰ام لزومن به دلیل ظهور حزب نازی نبود و ریشه در اعماق باورهای بسیاری از مردم آلمان و اروپا داشت در مقاله با دقت فراوان و با رگراسیونهای مختلف بررسی و نشان داده شده و مثالهایی از رفتارهای غیرانسانی با یهودیان در قرن ۱۹ ام آورده شده است. علاوه بر اینها، این پژوهش نشان میدهد که چهطور تماس با باقی دنیا از طریق تجارت و تعامل اقتصادی میتواند به ناپایداری چنین فرهنگهایی کمک کند چراکه در شهرهایی که از لحاظ تجاری بازتر بودهاند همبستگیای بین رفتارهای ضدیهود قرن ۱۴ و قرن بیستم دیده نمیشود.
این مقاله بسیار آموزنده بود؛ به عنوان یک تحصیل کرده علوم اجتماعی و مدیریت، خارج از بحث های آماری و همبستگی در این مقاله با دیدی دیگر نگریستن به عمق مطلب نشان از نوعی علت و معلول دارد که باعث چنین آمارهایی از فجایع بشری شده است. کاش ما به عنوان یک محقق به دنبال کشف علت و معلول در یک سیستم پویا باشیم تا به دنبال همبستگی گرفتن از معلول ها!!!!!! منظور من از کشف علت معلول، قضاوت کردن نیست، و این مورد در حیطه ما نیست.
این خیلی مسخرهاست که تصور کنیم حزب نازی تمام رفتار نژادی را سامان داده
در فرانسه -تنها در یک شب- نزدیک به صد کارگر ایتالیایی در یک شهر کوچک مرزی کشه شدند
بر اساس یک ادعای تیمویا-کلارکسون هرگاه نسبت منابع به جمعیت کاهش یابد رفتارهای خشونت بار (ضد قومی و حتی درون قومی) قوت میگیرند
از طرف دیگر؛ رفتارهای نژادی یک واکنش زیبای ژنتیکی ما هستند که نا خودآگاه در راستای انتشار ژنوم خود انجام میدهیم. به طور مثال اگر یک مرغ از نژاد متفاوت را در مرغدانی بگذارید میمیرد. یا اگر مادهشیری، توله شیری ببیند که نتواند تبار آن را شناسائی کند (فاصلهی ژنتیکی زیادی با وی داشته باشد) حتما او را خفه میکند تا شانس بیشتری برای بقای فرزندان خود تضمین کند.
اینها بخشی از طبیعت هستند و انسان در افراط (ابتدای قرن بیستم) و تفریط (هم اکنون) نسبت به حقیقت طبیعی به سر میبرد
اینکه طبق «انتخاب گروهی» داروین، یک نژاد به شکل ژنتیکی مایل به حفظ خودش باشه مربوط به همون کتاب منشاء انواع داورین هست اما به نظر میرسه ما انسانها قراره تلاش کنیم کمی فراتر از ژنتیک رفتارهای اجتماعیمون رو شکل بدیم.
انسان بر خلاف شیر یا خیلی جانوران دیگر تفاوت ژنتیکی بسیار نا چیزی دارد. این مساله با برسی دی ان ا ثابت شده است. گیرم این کار از نظر ژنتیکی توجیه شود. ما کلی آشغال ژن داریم که نباید بر اساس آنها رفتار کنیم.
سلام
به نظرم اینکه ما توسعه یا عدم توسعه بلند مدت یک منطقه رو نمیتونیم تنها به خاطر یک ویژگی بومی آن منطقه تصور کنیم. چون همونطور که هممون میدونیم تغییرات اجتماعی از مجموعه از ویژگی ها و رخداد هایی که تو اون اجتماع در بازه زمانی مد نظر بوجود میاد. اما نکته مثبت در این تحلیل وجود چند نمونه بجای یک نمونه هست. اما به نظرم این بازهم دلیل نمیشه به این محکمی این برداشت رو داشت!
البته شایسته نیست جلوی اساتیدی مثل شما من دانشجوی کارشناسی مهندسی صنایع ابراز نظر کنم. اما از اونجا که به مسائل اجتماعی و سیاستگذاری علاقه مندم نطرم رو گفتم!
بابت سایت خوبتون هم خیلی خیلی ممنون! نمیدونید چقد دنبال تئوری بازی ها بودم! یه گروهی رو روشن کردید 😉 خیلی شانسی وب سایت شما رو پیدا کردم!حتی تو گوگل هم سایت شما نیومد! برای گوگل یه کاری بکنید! حیفه وب سایت شما تو صفحه اول نیاد! خیلی خوشحال میشم بتونم باهاتون در ارتباط باشم. چون برای ارشد Public Policy رو درنظر گرفتم
سلام. ادعای مقاله این نیست که عدم توسعه تجاری به علت ویژگی های بومی بوده. به عکس، ادعا اینه که جاهایی که به هر دلیلی توسعه تجاری داشتن خیلی از فرهنگ های سنتی خودشون رو از دست دادن.
نمی دونم برای گوگل چه میشه کرد. امیدوارم به صورت دهان به دهان اینجا شناخته بشه 🙂
واقعا میشه به صورت قطعی گفت فقط همین دلیله؟! خوب شاید ویژگی های بومی خودشون با هم فرق داشته!مثلا یکی از دلایل احتمالی می تونه توانایی ایجاد ارتباطات خوب با بقیه شهر ها یا …باشه!
سلام!
این لینک هم برای گوگل پیدا کردم! امتحان کنید! احتمالا مفیده D:
در ضمن بهتون بابت استادتون تبریک میگم 😉 و خیلی برام جالب بود که کلاس به هم نخورده!
https://accounts.google.com/ServiceLogin?service=sitemaps&passive=1209600&continue=https://www.google.com/webmasters/tools/submit-url&followup=https://www.google.com/webmasters/tools/submit-url