(تا به حال متنی در مورد خاطرات زندگی در امریکا اینجا ننوشته ام. اما احساس کردم این یک خاطره را باید بنویسم پیش از آنکه جزییاتاش را فراموش کنم. شاید برای به اشتراک گذاری یک احساس خوب. و احتمالا بیشتر برای اینکه در سالهای دور، به یادآوردن چنین خاطراتی لذتبخش و آموزنده خواهد بود)
چندی پیش، تولد شصت و پنج سالگی پل میلگروم، استاد دانشکدهمان بود. به همین مناسبت، دانشکده اقتصاد و شاگردان سابق اش کنفرانسی ترتیب داده بودند با عنوان میلگرومفست برای تجلیل از فعالیتهای علمی پل و جمع بزرگی از همکاران و دانشجویان سابق پل در آن شرکت داشتند. دانشمندانی چون کنت ارو، راجر مایرسون، آلوین راث (هرسه برنده جایزهی نوبل اقتصاد)، هال واریان (اقتصاددان ارشد گوگل)، پرستون مک-آفی، بنگت هولمستروم، سوزان ایتی (اقتصاددان ارشد مایکروسافت)، جاناتان لوین و بیش از سی اقتصاددان دیگر از شاگردان سابق یا همکاران پل جمع بودند.
کنفرانس با سخنرانی آلوین راث در مورد میلگروم شروع شد. راث به خوبی نشان داد که چهطور میلگروم نظریهی معروف تارسکی را در اقتصاد کاربردی کرده. بحث جالب بعدی، صحبتهای جوشا گنز در مورد اهمیت فعالیتهای علمی میلگروم بود و این نکته جالب که در حالی که پل یک اقتصاددان بزرگ به حساب میآید، بیشترین ارجاعات مقالاتش در زمینه فاینانس و استراتژی و مدیریت است! روز اول، با صحبتهای رابرت ویلسون، استاد راهنمای تز دکترای میلگروم، هنگام غروب به پایان رسید. هر بخش از برنامه یک مقاله مطرح در اقتصاد نظری یا طراحی بازار نوشته شده توسط افراد مختلف بود که از ایده های میلگروم الهام گرفته شده بود. یکی از جالبترین حرفها، حرف سوزان ایتی در مورد مقاله مشهور میلگروم-وبر بود (این مقاله تقریبا معروفترین مقاله پل است) که گفت: چه طور ممکن است یک نفر سی سال پیش مقاله ای بنویسد که وقتی امروز آن را در کلاسهایت درس میدهی، هیچ بخشی از آن، چه علامت گذاری چه اثباتها و چه مدلسازی، نیازی به کوچکترین تغییر برای بهتر شدن نداشته باشد؟
برنامه شام، در یک سالن بیزنس اسکول، با پخش عکسهای پل از جوانی تا امروز همراه بود. اما بخش اصلی برنامه، هنگامی بود که شاگردان، همکاران و خانواده پل در مورد او صحبت کردند. وقتی راجر مایرسون گفت که از هیچ کس به اندازه میلگروم چیز یاد نگرفته است و یا وقتی که استاد راهنمایش او را به خاطر یافته های علمی فراتر از زمانش تحسین کرد، و یا وقتی که آلوین راث او را تک-دانشمند پیشتاز شاخه «مهندسی اقتصاد» خواند، و یا وقتی که همسرش او را مهربان ترین مرد جهان دانست، لبخندی که بر لبان پل بود که کمتر در زندگی ام دیده بودم.
در پایان مراسم، شاگردان سابق میلگروم از هدیه تولد او رونمایی کردند: صفحه ویکی پدیای پل در یک کار گروهی یک ماهه توسط شاگردان و همکارانش تکمیل شده بود. کار گروهی ای که این صفحه را به پرمطلب-ترین صفحه ویکی پدیای تمام اقتصاددانهای زنده جهان تبدیل کرد. (یک ایده هدیه خیلی خوب برای دانشمندان و محققین!)
روز دوم کنفرانس هم با ارایه مقاله ها آغاز شد. بعد از ظهر همه با هم برای کوهنوردی ای دوساعته، به یکی از کوههای اطراف پالو آلتو رفتند. جالبترین نکته این بخش برایم صحبتی نیم ساعته با راجر مایرسون بود که با نظریه اخیر مایرسون در مورد رابطه بین رشد اقتصادی پایدار و چگونگی توزیع قدرت سیاسی در یک کشور شروع شد و با تحلیل مسایل سیاسی ایران ادامه پیدا کرد. اطلاعات راجر در مورد وضعیت ایران ستودنی بود. (در این حد که قانون اساسی ایران را خیلی دقیق خوانده بود)
غروب روز دوم، کنفرانس با مراسم شام در منزل جاناتان لوین، رییس دانشکده اقتصاد، به پایان رسید. مراسمی که تولد پل به شکل کلاسیک (کیک و چاقو و … !) در آن برگزار شد، پسر پل که استاد موزیک در برلین است با گروهاش اجرای زنده داشت و خاطره خیلی خوشی را برای همه رقم زد.
— میلگروم برای من شخصی است فراتر از یک استاد اقتصاد. بیشتر چیزهایی که از او یادگرفتهام غیراقتصادی است و شاید بزرگترین آنها تاکیدش به اهمیت ساختن یک سیستم فکری شخصی (در مقابل تسلیم جریان اصلی یا محیط شدن) باشد. بارها و بارها در بحثهای اقتصادی و سیاسی و … با مثالهای گوناگون سعی کرده اهمیت اینکه باید <کاخ فکری خودت را خودت بناکنی> را به دانشجوهایش انتقال بدهد. در این مورد جداگانه خواهم نوشت.
سلام محمد عزیز
امیدوارم که حالتان خوب باشد . من هم مثل شما دانشجوی خارج از ایران هستم. می
خواستم ببینم می تونم در مورد تزم یک سوال از شما بپرسم . نیاز به راهنمایی
دارم . اگر براتونه مقدور است لطفا به من جواب دهید تا سوال خودم را خدمت شما
بپرسم .
ممنون از پستهای جالب شما
محمد طلوع
چه جالب،پس بگو چرا یک دفعه چرا صفحه ویکی پدیاش اینقدر پر و پیمون شد…
و به همین مناسبت و به سلامتی وبلاگ شما فیلتر شد!!
یه چکی کنید مرورگر از xonomics.com منتقل میشه به mohamwad.wordpress.com و چون وردپرس خیلی وقته اینجا فیلتر هست خیلی ها نمی تونن وبلاگ رو ببینن
بازتاب: پارهنوشتهای درباره اخلاق | کافه اقتصاد
با سلام و عرض ارادت
خدمتتون عرض کنم بنده برای شما در فیس بوک پیامی فرستاده ام که گویا به قسمت other اینباکستون رفته
ممنون میشم چک کنید
با مهر
(ایمیلی که اینجا درج کرده ام اعتبار ندارد )
آقای اکبرپور میشه لطف کنید جواب پیام من رو تو فیس بوک بدید
خیلی خیلی سپاسگزارم
پس به پاس همه چیزهایی که ازش یاد گرفتید، به نطرم صفحه فارسی ویکی پدیا پل رو هم شما براش ایجاد کنید D:
سلام اقا محمد
اگه ممکنه می تونید بیشتر توضیح بدین منظورش از سیستم فکری شخصی چه بود. اگه ممکنه حتما جواب بدین خیلی خیلی برام جالب و مهمه.
با تشکر
ممنون از جواب دادنتون
سلام. من کلن این کامنت از دستم در رفته بود و ندیده بودم. ببخشید. توضیحاش احتمالا طولانیه. اما کلیتاش این هست که جریان اصلی علم معمولا دانشجوها و دانشمندها رو با خودش میبره. خارج از جعبه فکر کردن کار سختی هست. ایده اش این هست که اگر فکر میکنی یک مسیر درست هست یا یک نگاه غلط هست، مستقل از محیط سعی کن پیش بری و چه بسا بتونی محیط رو تغییر بدی. یکبار میگفت که همه چیزهایی که در آکادمیا هست ساختهی فکر آدمهایی مثل من و تو هست و در من و تو میتونیم تغییرشون بدیم اگر لازم باشه.